مقدمه
واژه كارآفريني كه به لحاظ لغوي از كلمه فرانسوي Entreprender به معناي متعهد شدن نشات گرفته ، همانند ساير مفاهيم حوزهي علوم انساني در سير كاربرد تاريخي خود، دچار تطور معاني بسيار بوده است. در اوايل سده ي شانزدهم ميلادي از اين واژه براي ناميدن كساني كه در كار ماموريت هاي نظامي بودند، استفاده مي شده است. پس از آن، براي مخاطرات ديگر با محدوديت هايي مورد استفاده قرار گرفت. از حدود سال 1700 ميلادي به بعد، درباره پيمانكاران دولت كه دست اندركار امور عمراني بودند، از لفظ كارآفرين زياد استفاده شده است.
اما از ديدگاه علمي كارآفريني و كارآفرين براي اولين بار مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و همه مكاتب اقتصادي از قرن شانزدهم ميلادي تاكنون به نحوي كارآفريني را در نظريه هاي خود تشريح كرده اند. سپس روان شناسان و جامعه شناسان نيز، با درك نقش كارآفرينان در اقتصاد، به منظور شناسايي ويژگي ها و الگوهاي رفتاري آنان – به بررسي و تحقيق در خصوص آنها پرداختند. جامعه شناسان، كارآفريني را به عنوان يك پديده اجتماعي در نظر گرفته و به بررسي رابطه متقابل بين كارآفرينان وساير قسمت ها وگروه هاي جامعه مبادرت كردند. دانشمندان مديريت هم به تشريح مديريت كارآفريني و ايجاد جو و محيط كارآفرينانه در سازمان ها پرداخته اند.
|